بیشتر ما با مدل فارن (فکر کردن، احساسات، رفتار، نتایج) بر اهمیت فکر کردن تکیه کردهایم.
در ادامهی این متن نگاه دقیقتری به انواع الگوهای فکر کردن میاندازیم و خواهیم دید چطور این الگوها مانع موفقیت ما میشوند.
به این الگوهای فکر کردن، تفکر معیوب میگویند.
انواع تفکر معیوب
چهار نوع تفکر معیوب داریم:
- منتقد درون
- روی دورِ تکرار
- عارضهی مظلومنمایی
- اهمیت دادن به مسائل کماهمیت
در ادامهی این متن به هر کدام از این موارد پرداخته میشود.
با دانستن این تفاوتها، میتوان تشخیص داد که در چه مواردی درگیر تفکر معیوب هستیم و از آن خلاص شویم.
۱ منتقد درون
منتقد درون صدای درون شماست که نقطه ضعفهایتان را دو چندان جلوه میدهد و اعتماد به نفستان را خراب میکند.
این صدا، تشویقتان نمیکند، بلکه محکومتان میکند.
اشتباه کردید که روز سهشنبه و ده روز بعدی یا شاید ده سال بعدی مشغول سرزنش خودتان بودید.
واقعاً لازم است که حرف نزنید و از خودتان انتقاد نکنید، ولی افراد اغلب موفق نمیشوند تکانی به خودشان بدهند.
در مواردی شما خودتان را برای اتفاقاتی به شدت سرزنش میکنید که سالها پیش رخ دادهاند.
شاید این سرزنش کردن به خاطر این است که این باور غلط را دارید که: «باید کامل باشم» یا «اشتباه کردن نادرست است»
منتقد درون میتواند دیوارهای لغزان اعتماد به نفستان را ویران کند.
یادتان باشد که هرکدام از ما فردی پیچیدهایم،
هیچ کداممان کامل نیستیم.
اشتباه پیش میآید.
تکانی به خودتان بدهید و پیش بروید.
منتقد درون ریشه در زندگی ما از درون کودکی دارد و با چهار عاملی که دربارهاش صحبت کردیم، تغذیه میشود.
- گذشته
- تجربیات قبلی
- اطرافیان
- رسانهها
منتقد درون اینطور صحبت میکند:
من باید…
من میبایست…
همیشه اشتباه میفهمم
چطور ممکن است انقدر احمق باشم؟
گاهی صدای منتقد درون مثل یک سوم شخص درونی حرف میزند. این جملات را اغلب در ذهن خودم شنیدهام:
چرا فلان کار را نکردی؟
همیشه همین طور هستی…
همیشه آن را اشتباه میفهمی.
گندهتر از دهانت حرف نزن.
واقعاً فکر میکنی مردم میخواهند چنین چیزهایی بشنوند؟
در پس آنچه به خود میگویید، قدرتی عاطفی وجود دارد که نشان میدهد تأثیر منتقد درون، در حد یک سزماخودگی یا سینه پهلو است.
یعنی منتقد درون چیزی آزاردهنده است و زندگیتان را به خطر میاندازد،
یا اینکه خیلی جدی است و نتایج را تخریب میکند.
اینکه چطور میگویید و چقدر باورش دارید، تعیین کننده است.
با این حال ساکت کردن منتقد درون، باعث نمیشود که میل به پیشرفت در شما خاموش یا مسئولیت خطایی که کردهاید از دوشتان برداشته شود.
هدف نهایی این است که شما مربی خودتان شوید و اجازه ندهید اشتباهات گذشته تواناییهایتان را در بند کند.
همواره لازم است با خودمان گفتگو کنیم، ولی آن صدایی را که لازم داریم، صدای مربی درون است.
این صدا مصلحت شما را میشناسد. این صدا برای شماست.
منتقد درون شما را سرزنش میکند. اما مربی درون، تشویقتان میکند و به شما الهام میدهد که پیشرفت کنید.
آیا از منتقد درونتان رنج میبرید؟ منتقد درونتان اغلب چه چیزهایی به شما میگوید؟
در چه مواقعی منتقد درونتان با صدای بلند حرف میزند؟ بیشتر در خانه یا در محل کارتان؟
۲ روی دورِ تکرار
دومین دسته از انواع تفکر معیوب، روی دورِ تکرار بودن است.
این برای وقتی است که درگیر فکرهای روزمره میشوید و در ذهنتان مدام پیامهای تکراری میگویید.
در این صورت شما دارید روی «منتقد درون روی دورِ تکرار» فعالیت کنید و دست از تجزیه و تحلیل و انتقاد از خود برنمیدارید.
یا اینکه مدام با دیگران راجع به ناخشنودی و نارضایتی از شغلتان، یا از یک شخص، یا از یک موقعیت، صحبت میکنید.
وقتی دچار این نوع تفکر شوید، مدام در حال فکر کردن هستید ولی هیچ اقدامی برای حل مشکل نمیکنید.
صرفاً لازم است آنها را پشت سر بگذارید.
در این شرایط بگویید که بیشتر در مورد چه چیزهایی غرولند میکنید؟ غر زدنتان چقدر طول میکشد؟
آیا باعث میشود حس بهتری داشته باشید؟ چه اثری بر شما یا دیگران میگذارد؟
۳ عارضهی مظلومنمایی (شهیدنمایی!)
سومین دسته از انواع تفکر معیوب، مظلومنمایی است.
و اما سوال این است که مظلومنما کیست؟
مظلومنما اینگونه صحبت میکند:
-
من نالایق هستم.
-
من نیازهایم را برای خدمت به دیگران قربانی کردهام.
-
من لایق شادمانی نیستم.
-
نظرات من به اندازهی نظرات دیگران مهم نیستند.
مظلومنماها معمولاً با این طرز فکر زندگی میکنند که:
من مظلومنمایی میکنم، به این امید که تو احساس تقصیر کنی
مظلومنماها از این شکایت دارند که زندگی منصفانه نیست و همیشه دیوار آنها از همه کوتاهتر است.
ولی وقتی سعی میکنید به آنها کمک کنید، کمکتان را رد میکنند. زیرا وقتی از دیگران کمک میگیرید، دیگر نمیتوانید مظلومنمایی کنید.
لذتبخشترین اوقات برای مظلومنماها زمانی است که موضوعی را برای غصه خوردن پیدا میکنند.
بررسی کنید که چه وقتهایی مظلومنمایی کردهاید؟
بیشتر بین خانواده و دوستانتان این کار را میکنید یا رئیس و همکارانتان؟ آخرین بار کِی کمک خواستهاید؟
۴ اهمیت دادن به مسائل کماهمیت
آخرین نوع از تفکر معیوب، اهمیت دادن به مسائل کماهمیت است.
این حالت همان تفکری است که باعث میشود از کاه کوه بسازیم. آدمها میتوانند سرچیزهای بیاهمیت و پیشپاافتاده عصبانی یا ناراحت شوند.
روابط از هم میپاشند و افراد از تشویق رنج میبرند، البته نه به خاطر مسائل اصلی، بلکه به خاطر مسائل بیاهمیت.
اهمیت دادن به مسائلی ناچیز، میتواند به سرعت تعمیم پیدا کند و دیدگاهتان را نسبت به واقعیت مخدوش میکند.
میتوان در بسیاری از موارد این جمله را یادآور شد که:
نگرشتان
ناتوانی در دوراندیشی، باعث واکنش یا خشمی کاملاً نامتناسب با خود اتفاق میشود.
آشنا به نظر میآید؟ به نظر من که آشناست. این نوع تفکر ارتباط زیادی با دیگران دارد.
شما میتوانید به خاطر یک موضوع بیاهمیت یک «منتقد درونِ روی دور تکرار» باشید یا شاید به خاطر مسئلهای جزئی مظلومنمایی کنید.
برای مثال فرض کنید یک سلسله اطلاعات کاری در محل کارتان به دست شما نرسیده است.
با اینکه چندان اهمیتی ندارند، شما در پاسخ میگویید: «اینجا هیچ کس هیچ چیزی به من نمیدهد. همیشه آخرین نفری هستم که مطلع میشوم.»
نکتهی کلیدی اینجاست. ممکن است انرژی عاطفی شما به خاطر اهمیت دادن به مسائل ناچیز هدر رود و تمرکزتان از مسائل واقعاً مهم زندگی منحرف شود.
بعضی مسائل پیشپاافتادهای که به خودتان اجازه میدهید به خاطرشان ناراحت شوید، کدامند؟
چه وقت به مسائل ناچیز اهمیت میدهید؟ در محیط کار؟ پشت فرمان اتومبیل؟ با همسرتان؟
در اینجا تمرین کوتاهی داریم که نشان میدهد کجا و چطور دچار تفکر معیوب میشوید. سعی کنید صادقانه جواب بدهید.
با پر کردن جدول فوق در خواهید یافت که بیشتر دچار کدامیک از انواع تفکرات معیوب میشوید.
همچنین در خواهید یافت در چه فضایی بیشتر دچار تفکر معیوب میشوید.
چرا این تمرین را توی تقویمتان وارد نمیکنید، مثلاً برای سه ماه آینده. این تمرین را مکرراً انجام دهید و ببینید چه تغییراتی حاصل میشود.
برگرفته شده از کتاب خوبِ «سومو» نوشتهی پل مکگی
👈 «شگفتیهای آفرینش»👉
با داشتهها و نعمتهایی که دارید بیشتر آشنا شوید
و آرامش بیشتری در زندگی خود تجربه کنید.