از مشکلات جدی و اساسیای که در جامعهی ما وجود دارد، ناراحتی و دلخوریهایی است که از حرف دیگران برایمان بوجود میآید
و بخش زیادی از زمانمان صرف آن میشود. علاوه بر این اتلاف وقت، ذهنمان هم مدتی درگیر این مسائل شده و انرژیمان بابت اموری بیارزش هدر میرود.
یکی از مواردی که موجب ناراحتی ما در اثر ارتباط با اطرافیان میشود موضوع انتقاد است.
به احتمال زیاد برای شما هم پیش آمده که در اثر انتقاد کردن و یا شنیدن انتقاد، وارد جر و بحث شوید و یا اینکه شاهد جر و بحث دیگران باشید.
در این نوشته قصد داریم به موضوعِ مدیریت انتقادات و جلوگیری از جر و بحث بپردازیم.
انتقاد
شاید یکی از بهترین توصیفها در مورد بحث انتقاد را مولوی با بیت فوقالعاده زیبای زیر بیان کرده باشد:
تشنگان را کی توانم داد آب؟
معمولاً ما به دلیل نداشتن مهارت انتقاد کردن، باعث ناراحتی دیگران میشویم
و زمانی که قصد داریم با بیان انتقاد از فرد، وضعیت او را بهبود ببخشیم، کاملاً بر عکس عمل میکنیم.
در چنین شرایطی نه تنها او را خشمگین میکنیم و بلکه به جایی میرسیم که با آن فرد وارد مجادله میشویم.
از طرف دیگر، زمانی که به ما انتقاد میشود –چه انتقاد وارده درست باشد، چه غلط- به جای شنیدن این موضوع، وارد بحث میشویم
و معمولاً این را فراموش میکنیم که وظیفه ما متقاعد کردن دیگران نیست و وظیفه ما درست زندگی کردن است.
این دیدگاه اشتباهی که بیشتر ما داریم و تصور میکنیم که باید همه را متقاعد کنیم، یکی از بزرگترین سارقان زمان و انرژی ماست.
برای مثال، یکی از سخنرانان تعریف میکرد که در طی یک هفته، بین ۵۰۰ تا ۷۰۰ ایمیلی که دریافت کرده بود، چهار نفر در مورد وضعیت تأهل او نظر دادند!
- سه نفر گفتنند که آفرین به تو که خانوادهدار هستی و در سخنرانیها معمولاً از همسرت دعوت میکنی…
- و یک نفر گفته بود لازم نیست در سخنرانی این قدر به این موضوع اشاره کنی که متأهل هستی!
همانطور که میبینید دیگران تا میتوانند در مورد همه چیز دخالت میکنند و وظیفه ما متقاعد کردن آنها نیست.
زیرا اگر امکان داشت که متقاعد شوند، قطعاً کارهای مهمتری جز دخالت در کار ما داشتند.
نکتهی مهم در مورد انتقاد
اگر بخواهیم نکتهی مهمی در مورد انتقاد مطرح کنیم، این نکته باید مطرح است که انتقاد کردن، کار خاصی نیست!
بدون هیچ تردیدی بارها و بارها دیدهایم که معمولاً انتقاد کردن کار خاصی نیست
و هر کسی میتواند آن را انجام دهد و آنچه بسیار به چشم میآید این است که:
احتمالاً تا کنون داستان الاغسواری لقمان و فرزندش را شنیدهاید. اما شاید تکرار مختصر آن در اینجا خالی از لطف نباشد.
لقمان و فرزندش هر دو سوار الاغ میشوند، مردم میگویند:
«چقدر بیعاطفه هستند که دو نفری روی حیوان بیچاره نشستهاند».
سپس لقمان سوار میشود و فرزندش پیاده میرود، مردم میگویند:
«چه پدر بیعاطفهای است که خودش سوار است و فرزندش پیاده».
در ادامه فرزند سوار میشود و لقمان پیاده میرود، مردم میگویند:
«چه فرزند بیادبی که خودش سوار شده و پدرش پیاده میرود».
در نهایت هر دو پیاده میروند و سوار الاغ نمیشوند، مردم میگویند:
«چقدر نادان و جاهل هستند که مرکب دارند و سوارش نمیشوند».
خلاصه
خلاصه اینکه هر کاری که انجام دهید، عدهای هستند که در سعی میکنند از کارتان ایراد بگیرند و از شما انتقاد کنند.
بنابراین پیشنهاد میشود انرژی و وقتتان را صرف کارها و افراد ارزشمند کنید، نه اینکه برای امور و افراد بیارزش زندگی و زمانتان هدر رود.
👈 «شگفتیهای آفرینش»👉
با داشتهها و نعمتهایی که دارید بیشتر آشنا شوید
و آرامش بیشتری در زندگی خود تجربه کنید.
اینستاگرام علی حقانی 👈👈👈ali.haghani93
سپاسگزارم نوشته شما برای من واقعا کار آمد بود.
من قبلا به شدت منتقد بودم اما در حال حاضر کمتر چیزی را نقد میکنم و قبل این کار با اندکی فکر پشیمان میشوم اما متاسفانه هنوز هم این مشکل در من وجود دارد.
من واقعا افراد خوش بین را که همیشه در موضوعی به نکات مثبت اشاره میکنند تحسین میکنم و به خوبی درک میکنم که چقدر افراد همیشه منتقد آزار دهنده هستند!
خوشحالم که این نوشته برایتان مفید بود.
ممنون از اینکه تجربهی ارزشمندتان را به اشتراک گذاشتید.